نظرات | کامیار فخر
ترتیب نمایش
Tygar
لینک به نظر 1 اردیبهشت 1403 تشکر پاسخ به کامبیز سخی
درود خدا بر جناب استاد کامبیز سخی بزرگوار
جناب سخی بسیار متاثر شدم از این اتفاق ناگوار... امیدوارم همسر گرامیتان در پناه خداوند مهربان هر چه زودتر بهبودی کامل حاصل کنند و جنابعالی هم در سلامت کامل سایه پرمهرتان بر سر همسر گرامی و خانواده محترمتان مستدام باشد. بنده هم درست شب سال تحویل ۱۴۰۰ ساعت ۲ نیمه شب بود که پس از فعالیت و نظافت دیوارها در منزلمون، از پله پام لیز خورد و استخوان ساق پام نصف شد و پام چرخید. درد بسیار شدیدی رو در اورژانس تا بیمارستان تحمل کردم به خاطر دست اندازها و چاله چوله های خیابانها. تازه پرستار داخل آمبولانس میگفت شانس آوردی که نیمه شب هست و خیابانها خلوت. حتی یک سِر کننده یا مورفین هم به من نزدند. وقتی به بیمارستان رسیدیم گفت از تخت اورژانس بیا پایین! گفتم استخوان پای من از وسط نصف شده و با هر تکان از درد فریاد میزنم، چطوری برم پایین؟ حالا رفتن روی برانکارد چرخدار بیمارستان و بعد از آن رفتن روی تخت مخصوص رادیولوژی و گرفتن عکس و دوباره برگشتن روی برانکارد چرخدار بماند... انقدر درد کشیدم و فریاد زدم که ساعت ۴ نیمه شب کل بیمارستان از خواب بیدار شدن...
اول فروردین سال ۱۴۰۰ لحظه سال تحویل ساعت ۱۳ و خرده ای بود که از اتاق عمل بیرون آمدم. امسال هم بعد از سه سال باید برم و پلاتین رو از پام خارج کنم...
در آخر باز هم از خداوند مهربان برای شما و همسر گرامیتان آرزوی سلامتی و طول عمر خواهانم.
20 تشکر شده توسط : هاشم پور derrick
Jovan Musk for Men
لینک به نظر 21 فروردین 1403 تشکر پاسخ به Limoo
نمونه در سایت رو اطلاعی ندارم که آمریکایی هست یا خیر اما در بازار بزرگ تهران نسخه های آمریکایی هم جووان ماسک و هم جووان ... اپیل به وفور یافت میشوند که همین پارسال هر دو نمونه رو روی ساعد دستهام تست کردم که ماندگاری بسیار خوبی داشتند. البته پایین شیشه عبارت MADE IN USA درج شده است.
14 تشکر شده توسط : هاشم پور شکیبا
Jovan Musk for Men
لینک به نظر 21 فروردین 1403 تشکر پاسخ به Limoo
درود بر شما
دوست گرامی در حال حاضر نسخه های آمریکایی این کار به وفور یافت میشه و از رایحه و کیفیت قابل قبولی هم نسبت به قیمتش برخوردار هست. البته قطعا مثل نسخه های دهه هفتاد قوی نیست.
14 تشکر شده توسط : هاشم پور شکیبا
Charlie blue
لینک به نظر 16 فروردین 1403 تشکر پاسخ به زهرا قربانی
درود بر شما
مکسی رو از همین سایت معتبر عطرافشان میتونید تهیه کنید اما خود کمپانی پرفورمنس و کیفیت این عطر رو پایین آورده. البته نوع قدیمی تر و باکیفیتش رو در بعضی مغازه ها که از چند سال پیش دارند هم میشه تهیه کرد. در خیابان وزراء در میدان آرژانتین شاید بشه پیدا کرد. البته باز هم باید اون عطر اصلی رو بشناسید.
در مورد تولید نشدن ادوکلن چارلی قدیمی باید عرض کنم که میتونه چند علت داشته باشه: اول به صرفه نبودن تولید اون ادوکلن با اون کیفیت و رایحه، با هر دو پاف اون ادوکلن تا دو هفته و از شعاع دو متری پخش بو داشت و تا ماهها بر روی لباس ماندگاری داشت. یک شیشه از اون عطر تا مدت بسیار زیادی دوام داشت و در نتیجه فروش پایین خواهد آمد. درست مثل بنز ۱۹۰ گازوئیلی ۶۰ سال پیش که مرگ نداشت و نزدیک بود کمپانی بنز ورشکسته شود. دوم ساخت انبوه اون عطر افسانه ای با اون رایحه تکرار نشدنی به علت محدودیت، کمیاب و گران بودن برخی مواد طبیعی بسیار پر هزینه خواهد بود. سوم منحصر بودن یک ادوکلن که با تولیدات محدود، اون عطر رو جاودانه میسازند؛ درست همانند چارلی قدیمی، جاز قدیمی، اوپیوم زنانه افسانه ای ۱۹۷۷، آرامیس ۹۰۰ قدیمی، کلوهه قدیمی، دریک قدیمی و... و در آخر هم سودجویی بسیاری از برندها برای فروش بیشتر و سوق دهی به دیگر محصولات جدید همان برند...
بله اکثر عطرها دیگه اون رایحه و پخش و ماندگاری ادوار قبل رو ندارند...
18 تشکر شده توسط : آلالیتا هاشم پور
درود بر شما خانم قربانی
منظور مادر گرامیتون اون ادوکلن افسانه ای چارلی ۵۰ سال پیش است که بنده هنوز موفق به پیدا کردن و خریدش نشدم که البته هم خانمها و هم آقایون به خودشون میزدن مثل مکسی جاست کال می. البته یکی از دوستان به من گفت پدرم یک چارلی اصل از قدیم داخل چمدانش داره که سالهای جوانی اش از آلمان خریده که الان هم به جونش بنده‌‌‌‌‌...
بین این چارلی ها، چارلی بلو که جعبه آبی رنگ داره رد پایی بسیار خفیف از اون چارلی افسانه ای داره و میشه گفت کمی شباهت به اون چارلی قدیمی داره.
مکسی جاست کال می اصل بسیار شبیه چارلی قدیمی هست که البته اگر بتونید نسخه اصلیش رو پیدا کنید.
امیدوارم تونسته باشم کمکی کرده باشم.
22 تشکر شده توسط : آلالیتا هاشم پور
Charlie blue
لینک به نظر 7 فروردین 1403 تشکر پاسخ به احمد شجاعی
درود بر شما جناب آقای احمد شجاعی عزیز
دوست عزیزم بنده متوجه شدم نظرتون جمعی بود و اتفاقا کار بسیار خوبی کردید نظرتون رو بیان فرمودید. چون زمینه ای شد برای یک گپ دوستانه 😍 جسارت بنده رو هم ببخشید. بله من هم اون زمان دبستانی بودم و رفتن به مدرسه برام کابوس شده بود. اگر دیر میرسیدیم تو اون هوای سرد با ضربات شیلنگ کف دستمون سرخ میشد و تا یک ربع سوزش و دردش برطرف نمیشد. حالا اگر درس بلد نبودیم یا مشق نمینوشتیم که دیگه بماند. اول تا پنجم دبستان یک ناظم بسیار چاق داشتیم شاید ۱۵۰ کیلو وزنش بود. باورتون نمیشه. یک بنز ۱۹۰ قدیمی داشت که وقتی داخلش می نشست ماشین چیزی نمونده بود بچسبه به کف آسفالت. خیلی بداخلاق بودو دنبال بهانه میگشت تا عقده های دوران بچگی خودش رو سر بچه های اول تا پنجمی خالی کنه. طوری بچه ها رو کتک میزد که انگار با یک غول داره میجنگه... حتی یکی از فامیلهامون که از من بیست سال بزرگتر بود هم از چوب و کتک این ناظم در امان نمونده بود. منکه هرگز ازش نمیگذرم. وقتی کلاس پنجم رو تمام کردم به خودم قول دادم هر جایی دیدمش بزنمش 😆 تا اینکه یک روز، بعد از ۱۰ سال تو یک مینی بوس دیدمش که به سمت ته خیابان پیروزی میرفت. دیدم کل موهاش سفید شده و پیر مردی بیش نیست با اون چشمان زاغش. با خودم گفتم آخه من الان به این پیرمرد چی بگم؟ واگذارش کردم به خدا. چون خیلی بچه های معصوم رو شکنجه میداد و کسی هم جرات نمیکرد به پدر یا مادرش بگه... بله ما زجر و حسرت کشیدیم. از ماکارونی ایرانی ضخیم که همش بهم میچسبید گرفته تا برنج و روغن و پنیر و نفت و گاز کوپنی و ... اوایل دهه هفتاد بود که ماکارونی ترکیه ای به بازار اومد و تازه فهمیدیم اسباگتی واقعی یعنی چی 😅
اما وقتی در حال حاضر بی تفاوتی آدمها رو نسبت به هم میبینم، اون زمان برام خوشایندتر جلوه میکنه. چون تو داشتن ها و نداشتن ها و حسرتها و مشکلات و غم و شادی هم شریک بودیم. اون زمان همه با یک سینی چای و یک کاسه سیب و پرتقال و چهار تا بالش و پشتی دور هم جمع میشدن و همو دوست داشتن... اما الان با داشتن مبلمان ۹ نفره استیل و کلی میز و صندلی متاسفانه حتی برادر دلش برای برادرش تنگ نمیشه... هر کسی بیکاره یا گرفتاری داره، مشکل خودشه حتی اگر همخون هم باشن... چیزی که با چشمان خودم به انواع مختلف دارم میبینم...
امیدوارم باعث رنجش شما برادر عزیزم نشده باشم 🌱🌹

23 تشکر شده توسط : هاشم پور شکیبا
درود بر شما جناب آقای شجاعی. اون زمان که آژیر خطر میزدند، خانواده من و همه همسایه ها می آمدند داخل کوچه و تو اون ترس و خاموشی به هم دلگرمی میدادن. یادمه یک شب حمله هوایی بود و تا نیمه های شب مرتب وضعیت قرمز و سفید میشد و با همه همسایه ها داخل کوچه بودیم. حدود ساعت ۲ نیمه شب خانواده ما و یکی از همسایه ها، از ترس در منزل یکی دیگر از همسایه ها تا صبح در یک اتاق ۱۸ متری شب رو به صبح رسوندیم. بنده دلم برای اون ترس و اضطراب تنگ شده... چرا؟ چون پشت اون ترس و اضطراب، مهر و محبت و صمیمیتی بود که دیگه به هیچ قیمتی بدست نمیاد! صمیمیت و محبت اون همسایه ها الان دیگه شده یک رویا...
دلم برای اون اخلاق گند اولیا و مربیان تنگ شده... چرا؟ چون مسئولیت بچه مردم رو تا دوتا خیابون اون طرف تر هم به دوش میکشیدند نه مثل الان که وقتی بچه مردم تعطیل میشه پشت درب مدرسه هر اتفاقی یراش بیفته، مدرسه میگه داخل مدرسه نبوده و به ما ربطی نداره!!!
بنده هم مثل شما خاطره خوشی از دهه شصت ندارم اما به این باور دارم که اون زمان فامیل و همسایه و دوست در تنهایی و غم و شادی هم شریک بودند.
22 تشکر شده توسط : آلالیتا هاشم پور
درود بر دوستان عطرافشان
حدود دو برج پیش در بازار عطر و ادوکلن از یک مغازه معتبر و اصل فروش مشغول خرید آزارو پور هوم ۲۰۰ میل برای خواهرزاده ام بودیم که چشمم به ادوکلن اوپیوم زنانه که بسیار کمیاب هم شده افتاد. از صاحب مغازه پرسیدم اوپیوم زنانه قیمتش چنده و ایشون جواب داد هفت میلیون و دویست هزار تومن. آزارو رو خریدیم و به خانه برگشتیم. سه روز قبل با اینکه حدود دو ماه از اون روز گذشته و دلار هم گران شده دوباره از همون مغازه و فروشنده همون اوپیوم رو قیمت کردم و فروشنده اینبار در عین ناباوری گفت شش میلیون تومن!
و در نهایت امروز برای سومین بار اوپیوم زنانه رو قیمت کردم و فروشنده جواب داد شش میلیون و چهاصد هزار تومن که دیگه دیدم بهتره تا نظرش عوض نشده بخرمش. چون معلوم نیست بعد از عید نوروز این فروشنده چه قیمتی بده... این اوپیوم برگرفته از اوپیوم سال ۱۹۷۷ است که به نظر بنده بهترین اوپیوم و یکی از بهترین عطرهای تاریخ عطر سازی است. پیشاپیش عید نوروز رو به همه دوستان عزیز عطرافشان تبریک عرض میکنم.
20 تشکر شده توسط : هاشم پور محمدرضاسپهی
درود بر دوستان معطر عطر افشان
پریروز رفتم مغازه لوازم بهداشتی سر خیابون سدر بخرم. سالها قبل این مغازه بقالی جعفر آقا بقال بود. سالها بود داخلش نرفته بودم با اینکه هر روز چندین بار از جلوش رد میشم. مغازه ای ال مانند به عرض ۳ متر و دراز که ته مغازه پهن تر میشه حدود ۵ یا ۶ متر. تمام خاطرات دوران کودکی از جلوی چشمم سیر کردند... یخچال مخصوص بقالی سفید پهن و قدیمی که سطل های ماست و غالب های پنیر، شیر پاستوریزه شیشه ای، شیر کاکائو شیشه ای، شیر پاکتی سه گوش آبی رنگ و... را در خود جای داده بود... آبنبات چوبی های رنگی نازک و پهن مینو که همه رنگ داشت دونه ای ۵ ریال بود و در سمت چپ به قفسه هاش آویزان بود. وقتی ۵ ساله بودم صبح بعد از خوردن چایی شیرین و نان و پنیر مادرم بهم پول میداد تا برای خودم چیزی بخرم. با خوشحالی با همبازی هام به سمت بقالی جعفر آقا میدویدیم. وقتی داخل میشدیم با قیافه جعفر آقای عُنق و بداخلاق روبرو میشدیم.
جعفر آقا: خیلی خونسرد میگفت چی میخوای بچه؟
ی آبنبات چوبی مینو آبی باشه.
جعفر آقا: میشه پنجزار.
نفری ی پنجزاری میدادیم و آبنبات چوبی هامونو میگرفتیم و بر میگشتیم. یکی آبی یکی سبز یا قرمز یا لیمویی یا قهوه ای...
گاهی هم که مادرم یک تومنی بهم میداد شیر کاکائو شیشه ای کوچیک میخریدم و تو همون بقالی جعفر آقا مینوشیدم و شیشه اش رو بهش پس میدادم.
پفک نمکی هایی که فقط یک اندازه بود و با اینکه کوچک بود اما برکت داشت و داخلش پر بود و خیلی خوشمزه‌‌.‌..
ما قدیم در اتاقمان یک صندوقخانه داشتیم. صندوقخانه زیر پله ای بود که به اتاق راه داشت و داخل آنرا فرش یا موکت میکردند و داخلش وسایلی میگذاشتند.یک روز داخل صندوقخانه که تاریک هم بود رفتم و یواشکی پولهام رو از قلک پلاستیکی در آوردم و به بقالی جعفر آقا رفتم. یادم نیست چقدر پول بود گفتم همه رو آدامس بادکنکی مینو و آدامس قل قلی بدید.
جعفر آقا هم دو تا کاغذ از دفترچه ای پر شده کند و پیچوند و به شکل مخروطی در آورد. یکی رو پر از آدامس بادکنکی کرد و اون یکی رو پر از آدامس قل قلی...
آدامس ها رو گرفتم و با شیطنت به خانه برگشتم. در هم پیش گذاشته بودم تا بی سر و صدا به اتاق بالا برم.
چند تا آدامس برداشتم و بقیه آدامس ها رو پشت پشتی که زیپ داشت و داخلش ابر بود قایم کردم...
وقتی خواهرم با قلک خالی من داخل صندوقخانه روبرو شد قضیه را به مادرم گفت و ماجرا لو رفت 😅
مادرم هم آدامسها را پس داد و به جعفر آقا گفت این بچه ست شما که بزرگی نپرسیدی بچه جان این پول رو از کجا آوردی یا این همه آدامس رو برای چی میخوای؟
تمام این خاطرات با بوی قدیمی ادوکلن چارلی و قیافه جعفر آقا از ذهنم گذشت و از شدت حسرت گذشته داشت گریه ام میگرفت...
کمی در مورد جعفر آقا بقال با صاحب مغازه صحبت کردیم و معلوم شد سالها قبل مغازه رو فروخته و به اصفهان رفته...
یادش بخیر دوران خوش کودکی 😍
32 تشکر شده توسط : آلالیتا هاشم پور
Opium Parfum
لینک به نظر 11 اسفند 1402 تشکر پاسخ به مرتضی ع
درود بر شما بنده این عطر رو از هر عطر دیگری بیشتر دوست دارم. واقعا رایحه بینظیر، رویایی و اغواگری داشت که متاسفانه دیگه نایابه. یادمه اوایل دهه شصت بود پدرم ادو توالت ۵ میل این عطر رو یک قطره زده بود که وقتی از درب خانه وارد شد تمام فضای راهرو و اتاق را از رایحه جادویی و رویایی این عطر پر کرده بود. همان زمان من عاشق این عطر شدم و بعدها خودم سال ۷۲ یک نسخه ۵ میل به قیمت ۹۰۰ تومان خریدم و شاید باور کردنی نباشه که با یک قطره از این عطر همه رو مست این رایحه میکردم. الان هم نسل جدیدترش با تغییر در رایحه و پرفورمنس هست که اون هم بسیار خوشبو و کمیابه. به نظر بنده گذر زمان از ارزشهای یک رایحه ناب کم نخواهد کرد. سلامت و شاد و معطر باشید.
20 تشکر شده توسط : هاشم پور الف.ر ش

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir