نظرات | nazanin
ترتیب نمایش
The Black Knight
لینک به نظر 7 دی 1402 تشکر پاسخ به مهریار
سلام،
من شب که رفتم بخوابم گفتم همینجوری از دکانت بلک نایت دو تا اسپری کنم به ساعدم.. یکم بوش کردم گفتم چه چیزِ جالبیه.. بعد خوابیدم تا حوالیِ ساعتِ سه..
یک افتضاحی به بار اومد اون موقع صبح که واقعا حالم بد شد.. این رایحه ی مکافاتِ بلک نایت زیر بینیم بود و من..دلم بسیار شکسته بود.. بگذریم.
گذشت و از ساعت 5 و نیم تا 6 ِ صبح یه سری جملات از اون شرایط و بلک نایت توی دفترم سر هم کردم و ظهر هم تکمیل شده و سانسور شده اش:) رو اینجا گذاشتم..
واسه همینه که میگم انتخاب هام غلطه:) یه عطرِ به قولِ آقای مسیح خشن در یک شبِ سهمگین:)
خلاصه مسیحِ عزیز که جات مثل بقیه دوستان عزیزم اینجا خیلی خالیه، شوالیه از پادشاه چندیدن سکه گرفته بود تا بیاد منو زخمی کنه:) با تجهیزاتِ کاملی از سلاحِ سرد:) اگه ماشه وینچستر روم می کشید انقدر ازش ناراحت نمی شدم.. یه کارِ دراما وسترنِ تمیز در می آوردیم:)
پ.ن: دوستان نوشته های مسیح رو بخونید ذیل این عطر..
22 تشکر شده توسط : الف ش هاشم پور
دِ بلک نایت نیمه شب شمارو از خواب می‌پرونه! و تا سپیده دم ثانیه‌ها کِش میان و تو چشم به راهِ نور خواهی بود..
شروعی هارش از لیموترش و ادویه جات (فلفلِ بارز، برای من) که عملا در مقابل نعره‌های مشک، دُمشون رو می‌ذارن روی کول و الفرار..
مُشکی‌ست به واقع فلک زده، مَستِ لا اُبالی.. زنجیر گدازه مانندی از چرم به مچ‌های دست و پاش وصل وَ نه در زندان، بلکه در سیاه‌چاله اسیر است.. چاله ای استوانه‌ای که دیواره اش چرب و روغنی‌ست. ظاهرا من باز ناخواسته زندان‌بان..البته اینبار سیاه‌چاله دان شدم:(
بروز‌ نامحسوسِ لامی و رگه‌های بالزامیک مشخصی داره!
یک مختصاتِ گیاهی تلخ داشت که گمان می‌کردم مثل یک انسان متشخص معادله‌اش رو حل می‌کنه و میره خونشون ولی خیال باطلی بود! افیون‌زده، گیاهی و تلخ تر شد؛ و چهره‌ سهمگینی از آمیزه‌ وتیور با برگِ کاج نمایان، وَ گس تر وَ گس تر...
از این نقطه به بعد مخوف، سنگین، چسبنده و رزینی شد.. ظُلُماتِ ظلمات!
مثل روغنی ماسیده روی پوستِ بیچاره من.. و حسی شبیه به گیر کردن یک شاخه رز با ساقه‌ای خاردار از حلق تا مری!.. چنان برزخی بود!
تصور کنید ساختمانی یکباره از درون متلاشی شود، و تمام فیوز ها سوخته، لوله‌های آب ترکیده، در و پنجره ها فرو ریخته.. شمایلی داره انگار سالیانِ ساله کسی اونجا زندگی نمی‌کرده..
چی از اون ساختمون در شبی تاریک به چشم می‌خوره؟ این پیکرِ بی‌جانِ سیمانی..!
د بلک نایت از قامتِ شما، چنین اندامی خواهد ساخت؛ که جَنبَش لاستیک آتش می‌زنند و دوده به خوردش می‌دهند! ردِ روغنی‌لاستیکی بر تنت خواهد ماند! اثرات به جا مانده از شبی سراسر عذاب...
حتی پس از طلوعِ آفتاب؛ بعد از اون شبِ تیره وُ کور.. باری دیگه از خواب بیدار می‌شی و خورشید رو تماشا می‌کنی که سلام‌ها می‌فرسته از دور وُ تو، به یاد خواهی آورد چه شبی را سحر کرده‌ای...
زن یا مردش رو نمی‌دونم!
اما مناسب پوست‌کلفت هاست!
در نتیجه من این یکی رو نیستم.. گاهی آدمی‌زاد شکننده میشه و به بادی خواهد لرزید.. بلک نایت هم که مراعات سرش نمی‌شه.. منم اغلبِ انتخاب‌هام سراسر غلط..
ای انسانِ جایزالخطا، دست بر نمی‌داری؟
هارمونی بر چه رنگ‌هایی؟ نمی‌دانم!
در سیاهیِ مطلق مگه رنگی هم دیده می‌شه؟
باری‌، باید تا طلوعِ بعدی صبر کرد..
گرمای‌ خورشید، تزریق وانیل بر سرمی که سوزن‌اش از جنسِ چوب‌ است! تراژدی همین‌جاست! چند ثانیه شیرینیِ خامه‌ای وَ چوب؛ برای جبرانِ ۸ ساعت زخمِ زبان!
کافی نیست..
38 تشکر شده توسط : الف ش هاشم پور
سغژ لوتانز بوغنیو تکه‌ای از پاییز را می‌نوازد..
فصلی که باران به خود نمی‌بیند.. اتمسفری تنباکویی‌غبارآلود دارد و زمینه‌ای خاکستری که آسمانی‌ست با هر بار تماشا ابری تر می‌شود...
کلاسیک است.. از گذشته تا به حال، نوایِ خاطرات پچولی را به گوش می‌رساند!
نعناع‌ هندی؛ خاکی، نیمه شیرین، سبزِ رنگ پریده، چوبی..
کاکائویی رُست شده و نگاهِ پچولی به او.. میلِ رایحه به رنگِ قهوه ای!
تماشای لادن؛ رزینی‌تر، چوبش نخراشیده تر... رنگ‌ باختنِ برگ‌ِ سبز و دشتی که درختش رُخی زرد دارد و سینه‌ای سوخته!
و فریاد‌ گالبانیوم از برای جرعه‌ای طراوت.. تلخ، مشک‌سان، رگه‌های تند‌ِ حیوانی.. نعناع هندی؛ سرکه‌ای تر، چشمانش تار، چهره‌اش کدر..
و گل‌های سفید، چه مغموم بر خاک افتاده اید!
مبهوتِ آسمان
غروب به درازا کشیده
فصل برداشتِ آنچه کِشت شد
رقصِ نفس‌گیرِ رنگ‌ها
فرجامِ پاییز است..
در‌ تمنایِ باران ایم
چَشم به راهِ یاس
کی ریشه‌ ات نفس خواهد کشید
کی شاخه به خود شکوفه‌ تازه شکفته می‌بیند
کی عطر رازقی در آبادی‌ می‌پیچد از نو...

35 تشکر شده توسط : الف ش هاشم پور
Passeggiata In Galleria Vittorio Emanuele II
لینک به نظر 27 آذر 1402 تشکر پاسخ به علی افتخاریان
خواهش میکنم🙏
اگر در برند تروساردی منظورتون هست، من فقط ۵ تا دکانت از کالکشن Le Vie Di Milano تهیه کردم که دو تا گورماند داره؛ یکی همین Galleria Vittorio که یونی‌س.کس هست و فضای خوراکیش حاصل کاکائو، پرالین فندق و بادام، و نارگیل هست.. دیگری هم Piaza Alla Scala، که گورماندی میوه‌ایست.‌. شروعِ کامپلکسی از شیرینی و بادام تلخ و هلو + میوه‌ جات خشک که خیلی کوتاه میتونه یادآور لاست‌چری تام فورد باشه برای برخی.. رگه‌های خامه‌ای وانیلی داره و چرمی فانتزی که کمی اتمسفر پودری الکلی (به خاطر لادن) هم بهش می‌بخشه.. پیازا اسکالا کمی می‌تونه پتانسیل بیشتری نسبت که گلریا ویتوریو داشته باشه و تا میزانی هویت ببخشه به عطر.. اگر بخوام نظر خودم رو لحاظ نکنم و از عینک دیگران (اکثریت مردم) به این عطر نگاه کنم، باید بگم کفه ترازو به سمت زنانگی سوق پیدا میکنه.

از بین Via Fiori Chiari, Alba sui Navigli و Porta Venezia هم ویا فیوری، روی پوست کارش بد نیست ولی روی پارچه نمی‌تونه خودشو جمع‌و جور کنه.. علی‌رغم نوت‌های میانی تا درای دون نسبتا زیبایی که داره ارزش خرید نداره..
دوتای دیگه هم واقعا ناشیانه کار کردن! بسیار نابلد و ناتوان... حیفِ بینی..

26 تشکر شده توسط : الف ش Mehran
Passeggiata In Galleria Vittorio Emanuele II
لینک به نظر 26 آذر 1402 تشکر پاسخ به علی افتخاریان
سلام، ممنونم از لطف و توجه شما

من برای بررسی عطرها و در نهایت رسیدن به جمع‌بندی و انتخابِ یک عطر، چند مشخصه رو لحاظ می‌کنم:
۱_ کرکتر/ روح
۲_شفافیت رایحه از فاز اولیه تا پایان
۳_ کیفیتِ عملکرد نت‌ها و آکورد‌ها
۴_پتانسیل عطر/ توانایی جمع‌بندی
۵_قابلیت تصویر سازی
۶_پرفورمنس

متاسفانه Bake رو تست نداشتم، اما به ترتیب از بهترین تا کمترین میزان محبوبیت، ۴ عطر دیگه رو طبقه‌بندی می‌کنم..

1_By the fireplace
در کنار فضاسازیِ معقول و واضحی که داره، کرکتر به عطر بخشیده که جای تقدیره! هرچند وایبِ خون‌گرمی داره و به واسطه‌ی سویه‌های گورماند، شخصیت کول و راحتی رو ازش مشاهده میکنیم؛ اما کاراکتر وزینِ خودش رو هم حفظ کرده! پروجگشن نسبتا آرومی داره و قرار نیست داد و فریاد راه‌بندازه.. در کل برای پرفورمنس: ۷ و نیم
سیاژ: ۷
رایحه: ۹
پتانسیل: ۹
کیفیت عملکرد نت‌ها: ۸ و نیم
شفافیت رایحه: ۹

2_Akro Dark
رایحه: ۸ و نیم
شفافیت رایحه: ۹
توانایی جمع‌بندی: ۸
چینش و عملکرد نت‌ها و آکورد‌ها: ۸
سیاژ و پرفورمنس: ۶
میزان تواناییِ کرکتر بخشی به عطر: ۶

3_Armany Stronger Absolutely
رایحه: ۸
میزان شفافیت رایحه: ۷
پرفورمنس: ۸ و نیم
پتانسیل جمع‌بندی: ۷
کیفیت چینش نت‌ها: ۷ و نیم
توانایی شخصیت بخشی به عطر: ۵ و نیم

برای تروساردی Passeggiata in Galleria هم رایحه و پرفورمنس رو ۸ دادم اما کیفیت چینش نت و آکورد ها و توانایی جمع‌بندی و کیفیتِ رایحه نمره جالبی نسبت به سه تای بالا نخواهد گرفت..
جمعا ارزش خرید: ۵ از ۱۰

26 تشکر شده توسط : الف ش Mehran
هر چیزی را بهایی‌ست؛ و بهای آزادی گاه، مرگ می‌توان باشد...


در سابوِرسیو لحظه فشردنِ افشانه، تا سامان یافتنِ مولکول‌های مایع و کشفِ پوستتان، و شروع فازِ اولیه؛ تا رسیدن به مرزِ واژگونی، چون پلک بر هم زدنی اتفاق خواهد افتاد! مصداق بارزِ کُن؛ فَیَکون!

آرام، شیرین، میوه‌ای خاکی..
انجیری تازه روی برگی مایل به سبزِ تیره فشرده، و پوسته بادمجانی رنگش بر تنه باریکِ درختی رد به جای گذاشته، سپس از دستانت بر روی خاک می‌افتند..
ترنجی میان ریشه‌گانِ درخت چال؛ و آنچه از انجیر باقی مانده، بر مزارِ او اشک خواهد ریخت!
طعمِ مویه‌اش تا دو سومِ سفر مرا همراهی کرد.. شیرینی که اشک بریزد از صد تلخی بدتر باشد! این تلخیِ افیونیِ کم‌رمق، تِمِ اتمسفرِ سابورسیو است. و مِن‌بعد به وضوح، ذهنِ مشغول و بارِ سنگینِ بر دوشش را به شما نشان خواهد داد... خس خس کفشی از چرم به پا دارد، سیگارش را به زمین انداخته و میانِ خاک و برگ قدم برمی‌دارد! دمِ عمیقِ خاکی گیاهی دارد و بازدم های ناتوان! ناگفته‌ها دارد که جایی ما بینِ سینه‌اش نهفته!
میانِ ردپای انجیر بر شاخه، رایحه‌ای شیرین، نیم‌شور و خاکی؛ وَ مابَقیِ انجیرِ فتاده بر خاک، رایحه‌ای تلخ، نمکی گیاهی‌خاکی شاهدِ دوئل خواهیم بود!
we begin as we end; Ashes to ashes, dust to dust..

Fire!!
سه نوبت شلیک در سه فاصله!
وَ وصیتِ انجیر به هنگام بانگِ آزادی‌اش: با جوهره‌ وانیل بر تخته‌ای چوبی بنویسید؛ یک انجیرِ دوست‌داشتنی...!

مناسب پاییز و فصل پیش‌ رو.. استایل‌های مینیمال/ کلاسیک/ نیمه‌کلاسیک.. رنگ‌های مشکی، بنفش ارغوانی، بادمجانی، قهوه‌ای سوخته، شکلاتی، خاکستری، زرشکی، جگری..
هم برای خانم‌ها و هم آقایون (از دید من)
و تعداد پافِ کم جهت عملکرد عالی..
36 تشکر شده توسط : Kambiz سجاد ترسا
Tulipe Noire
لینک به نظر 24 آذر 1402 تشکر پاسخ به شایسته
سلام،
می‌تونم به تقریب بگم بله. تا اونجایی که یادمه مشکِ بارز و نسبتا انیمالیکی داره که در اول بسیار مشخصه و تا آخر هم یک رایحه رزینی، تند، شیرین نیمه‌پودری در کنار کهربا ازش باقی میمونه..
وجه‌ی زنانه کار تنها نت‌های گلی و نیمه‌سنگین اون هستن و به این صورت میشه گفت این کار هر دو جنسیت رو پوشش خواهد داد..
کاملا بسته به سلیقه شماست. توصیه می‌کنم اگر قصدِ خرید دارید، قبلش حتما تست کنید.
27 تشکر شده توسط : الف ش سعیده دهرویه
Overture Man
لینک به نظر 23 آذر 1402 تشکر پاسخ به سعید رضایی شوشتری
سلام، غولِ زنجیری واقعا برازندشه:) اما حقیقتا ازش توقع نداشتم! از دور خیلی آروم به نظر می‌رسید:)
ممنون‌ام از لطف و نگاه شما،
خدا حفظتون کنه🌸
13 تشکر شده توسط : مهربد مریم میربیک
متاسفانه در اُوِرچِر هیچ بُعدی را نیافتم که ترغیبم کند او را دوست داشته باشم..
اما بین دو احساسِ ناهمتا مانده ام! تنفر از بی‌ظرفیتیِ شخصیتی‌اش؛ یا محترم شمردن حال و هوایش! ازش بدم بیاید یا به عنوان شخصی قابل احترام نگاهش کنم!
ده بیست تا نت و آکوردِ بعضا دوست‌داشتنی، یک جا زورچپان شده اند در حلقوم‌اش! من را یاد انسانی‌ می‌اندازد که پایش را فراتر از ظرفِ وجودیِ خود گذاشته و، عوضِ به تعالی رسیدن، بی‌راهه می‌رود.. به هر یک از ما توسط معبودمان ظرفیتی عطا شده و بر حسب آن میزان، امتحان خواهیم شد و رنج خواهیم کشید! و نیز، او، تنها همان قدر به ما تکلیف داده و نه بیشتر.. اما اگر انسان بخواهد، ظرفش را بزرگ‌تر خواهند کرد! تا که آدمش که باشد!...
اما اورچر نمی‌خواهد.. فلسفه می‌خواند، می‌نویسد، مطالعه میکند، اما تفکر نمی‌کند.. زنجیرِ کلمات، چون طنابی بر گردنش آویخته می‌شوند، به خوردِ وجودش می‌روند، و مغزش را بسته و دلش را تاریک می‌سازند! چون یک پوچ‌گرا حرف می‌زند و عمل می‌کند..مغزی شلوغ همراه با نشخوار فکری.. تاکسیک است و این سم را مطلقا در خونِ شما تزریق خواهد کرد!
سه ثانیه، نسیمی از رایحه پای‌سیب و اندک زعفرانی که درون بافتِ شیرینی رفته باشد.. به علاوه یک قاشق مربا خوری شیره توت! این اُپنینگ، مثلا قرار است وجه اشتراک این عطر با نسخه زنانه‌ اش باشد! آیا حقیقتا می‌توان او را جفتِ اورچر زنانه خواند؟ من اینطور فکر نمی‌کنم.. قلبش را خواهد شکست؛ به راحتی!
این رخ بدقلقِ حیوانیِ گلاویز شده با مشکی اوردوز کرده و تیغه‌های شمعدانی، ستون‌های خانه‌ای اند که او درون خود بنا کرده و تنها، آنجا سکونت دارد! دانه های کندر در آن خانه زیر پایش لِه خواهند شد.. سرگیجه‌های ادویه‌ای دارد و معجونش ترک نمی‌شود.. عصاره‌ای حرارت دیده از دارچین، عسل، خرمای شهد دار و زنجبیل! او این معجون را جام جام سر می‌کشد و آن مایع داغ، بر زمین، روی کندر‌های لگدمال شده، بر بدنش؛ از لبانی خشک سرازیر می‌‌شود و می‌ریزد.. در هم آمیخته می‌شود؛ با موهای ژولیده و تنِ عرق کرده‌ اش..
باری؛ آدم‌ را به فکر فرو می‌برد.. مثل او را زیاد دیده ام.. حال همچنان مانده ام بین آن دو احساسِ ناساز...
39 تشکر شده توسط : علی احمد احسان جباري
سلام، تحلیل بسیار زیبایی بود!
ممویر دقیقا همینه. مردی آرام، فروتن و محجوب.. طبع بلندی دارد و قلبی وسیع.. مهربان و فداکار.. درد هایش او را اینطور پرورانده... واقعا از زیبا‌ترین هاست!!

یادمه آقای سخی گفته بودند، عشق راهشو پیدا می‌کنه:) هرچند جبر کمر شکن و راه دشوار، اما همیشه یه روزنه ای وجود داره که میشه از همون عبور کرد.. امیدوارم هممون بتونیم روزنه ‌های زندگی رو پیدا کنیم و به حرکت ادامه بدیم..
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور؛)

30 تشکر شده توسط : کامبیز سخی الف ش

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir