نظرات | nazanin
ترتیب نمایش
Narciso Poudree
لینک به نظر 13 دی 1401 تشکر پاسخ به جانا
خواهش میکنم🌺
فقط اینکه در کل عطر ها خیلی به شخصیت آدم ها هم بستگی دارن، میخوام بگم که به این موردی که من گفتم نارسیس سفید جذاب تر و خاص تره توجه نکنید، اونو مطابق سلیقه ی خودم گفتم،
شما با توجه به کرکتر و سلیقه ی خودتون ببینید کدومش براتون جالب تر و جذاب تره و در نهایت لذت میبرید از پوشیدنش.
13 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆 امید آرمانی
فکر کنم یخورده باید بیشتر بوش کنید تا نظرتون راجبش عوض بشه. چون عطر خیلی بدی نیست.
خیلی فرش و خنکه، و برخلاف اسمش بیشتر میوه ایه و کمی گلی، از نظر من.
شروع کار خیلی میوه ای و شیرین بود، انگار یه بشقاب میوه ترکیبی از خربزه و سیب و هلو جلوتون باشه. برای من خربزه و هلو پررنگ تر بود نسبت به بقیه.
توی نظرات نوشته شده بوی حشره کش میده ، برای بعضی شامه ها که به ترکیب یاس با میوه ها حساس ان، ممکنه براشون بوی حشره کش تداعی بشه. ولی در کل بوی حشره کش نمیده:)
در فاز نهایی گلی و مشکی شد و همچنان یکم میوه ای. من نت رز و در کنار یاس کاملا متوجه شدم، البته فکر کنم برای شامه من اینطوری باشه چون من گل رز زیاد می خرم و دوست دارم برام مشخص بود.
و اینکه مناسب این هست که عطر امضا باشه، البته فکر میکنم توی فصول بهار تا پاییز پرفورمنس بهتری داشته باشه چون فرِش و خنکه زیاد مناسب زمستون نیست.
عطر بدی نیست اما جذاب نبود حقیقتا چون اصلا پیچیدگی نداشت، و کاملا ساده بود، همه ی نت ها مشخص و قابل فهم.

24 تشکر شده توسط : Golnoosh دهاتی ام
سلام
از نظر شخصی من نارسیس سفید بوی خیلی خاص تری داره نسبت که بقیه. (البته مقایسه ی من بین باتل های مکعب مربع هست)
ببینید نارسیس پودری همینطور که از اسمش هم مشخصه کاملا پودری، کمی پاچولی و کمی مشکیه. خیلی حالت سافت و تمیزی داره و کاملا شیرینه. من کاملا متوجه گل یاسمن میشم تو این عطر. و بنظرم دخترونه است.
اما نارسیس سفید بوی شیک تری داره چون اصلا شیرینی به اون صورت نداره، پودری نیست اما کریمی و گلیه، اون هم مثل نارسیس پودری، مُشکی هست اما فرقش با مدل پودری اینه که خیلی چوبیه. قشنگ بوی چوب حس میشه توی این عطر. و در کل بنظرم زنونه تره نسبت به نارسیس پودری، و جذاب تر.
و اینکه نارسیس سفید خیلی پخش بو و ماندگاری خوبی داره.
21 تشکر شده توسط : ROSA 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆
Vi Et Armis
لینک به نظر 11 دی 1401 تشکر پاسخ به مسیح
درود به شما جناب مسیح عزیز
:)))
واقعا چه باک؟!
خوش گذرونی در اون جهان هم عالمی داره.
کاش فقط آب و غذا کفایت نمی کرد. هوا هم کمه، شدتِ جریان خون توی رگ ها هم به قدری پایین میاد تا سرما به مغز استخون آدم برسه. و ضربان قلب به قدری بالا میره انگار بی چاره داد می میزنه: دارم خفه میشم ، کاش بشه قفسه ی سینه ات رو بشکافی و منو بیرون بکشی.
می پرسن نمی خوای از این کارها دست بکشی؟
و میشنون: نه! دارم لذت می برم، فقط بزارید چند دقیقه توی خلوت خودم بمونم.
و عجب خلوتیه:)

من خیلی خیلی قدردان شمام، ممنون از اینکه هستید و می نویسید. دل ها و چشمانمون رو روشن می کنید. خداوند برای همه ی ما و دوست دارانتون حفظتون کنه🌹
22 تشکر شده توسط : Jamal nazemi rick
امیدوارم توقع نداشته باشی بعد از این بلایی که سرم آوردی بهت بگم دوستت دارم.
نه البته، این چه حرفیه! البته که توقع نداری. اصلا اگر غیر از این بود و من به جاش با لذت بهت نگاه می کردم و دوباره می بوییدمت تعجب می کردی؛ درست نمیگم؟
ولی تحسینت میکنم، دست مریزاد! اول مضطربم کردی جوری که تپش قلب گرفتم، چند دقیقه بعد اشکمم در آوردی.
توی اولین دقایق یاد فیلم Requiem for a Dream افتادم. حس و حال فیلم، موسیقیش، تمش، عاقبت شخصیت هاش،... همه چیزش یه جور بدی بود. مضطربم کرد، آرنوفسکی بی رحمانه فیلمشو تموم کرد. لپ تاپو بستم، چند دقیقه سرمو بین دستام گرفتم و هی به خودم گفتم کاش نمی دیدمش.
بعدش پرتم کردی تو دنیای واقعی، همون دوره ای که اون پیر مرد زنده بود. میخوای بدونی من چی دیدم؟ من اون موقع بچه بودم؛ بچه ها مثل بزرگ تر ها درد نمی کشن، یعنی سنشون اونقدری نیست که بخوان حجم عظیمی از غصه رو درک کنن.
یه پسری بود که پدر و مادر پیرشو از یه خونه ی اعیونی برد به یه خونه ی کوچیک. خیلی خیلی کوچیک.
یه پسر جوون همسایه ی دیوار به دیوارشون بود. هر روز بوی تریاک و سیگار از لای درز پنجره های خونه ی پسره به آلونک پیرزن و پیرمرد می رسید. از مخاط و عروق خونیِ بینی پیرمرد می گذشت، اول یکم حنجره اش رو قلقلک می داد و اون رو به سرفه می انداخت، بعد از نایش عبور می کرد و به شش هاش می رسید. نفسش می گرفت، خیلی بیشتر سرفه می کرد. همه ی پناهش شب و روز دستگاه اکسیژنش بود.
پنجره هاشونو باز نمی کردن، زمستون و تابستون هم نداشت. همین قدر که صدای موتور خونه و بوی گند سیگار و تریاک و شیشه، از درز دیوارها و پنجره ها بهشون می رسید بسشون بود.
باز روز ها خوب بود. می دونی، پیر مرد تا صبح نمی خوابید! شب ها همیشه از روز ها براش طولانی تر بود. خودش همیشه می گفت: نمیدونم چرا انگار شب ها کش میان؛ تموم نمی شن..
منِ بچه اون موقع نمی فهمیدم معنی حرفاش ینی چی. من بچه بودم ولی اونجا خیلی تاریک بود. کلی لامپ روشن بود ولی باز هم تاریک بود.
دیوارا سیاه بودن، پرده ها کدر شده بودن. اگر ساعت روی دیوار نبود، آدم شب و روزشو گم می کرد.
انگار اون خونه یه جای دیگه از دنیا بود، یه جایی که محکوم شده بود به تاریکی، ترد شده بود از نور زندگی بخش خورشید و دفن شده بود زیر کپه ها دود و غبار..
می بینی باهام چیکار کردی؟!...
41 تشکر شده توسط : کورش اچ سعید علی اکبر
Lavs
لینک به نظر 10 دی 1401 تشکر پاسخ به Fatimah
من هم متاسفم و هم معذرتی میخوام از شما و از تمامی خانم های بسیار محترم سایت. راستش از دیروز تا به الان شرمنده شده ام، اساسی.
من یکساله تازه با این جمع محترم آشنا شدم، اوایل هیچی نمیدونستم، نظرات اولم کاملا گویای این مسئله هست. من از شما عزیزان یاد گرفتم چطوری بو کنم ، چطوری بنویسم، چطوری روایح رو از هم تشخیص بدم، و در نهایت یاد بگیرم که من واقعا از دنیای عطر چی میخوام.
نوشته های همه ی عزیزان و به خصوص شمارو مطالعه میکنم و واقعا شما بودید که به من یاد دادید.
ممنونم از لطف و محبت شما سرکار خانم فاطیما🌹
22 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆 Shaghayegh
متاسفم جناب گلستانی
4 تشکر شده توسط : Zizo سعید زند
Lavs
لینک به نظر 10 دی 1401 تشکر پاسخ به Mahyar
همه عاشق نیستند
خیلی ها کنجکاو ان، خیلی ها صرفا علاقه مند ان، خیلی ها میگن حالا بریم طرفش ببینیم چی هست... و همینه که باعث میشه خاطر افراد مکدر بشه متاسفانه. و حرفایی زده بشه که نباید.
عاشق واقعی در کارش استادی میکنه آقا،
عاشق واقعی استادیه که نظرات همه رو بی قضاوت میخونه ، تشکر میکنه و لذت میبره از جمعی که اکثرشون به نوعی تجربیات و حس هاشون رو به اشتراک میزارن و به تمامی سلایق و نظرات احترام میزاره.
مثل خیلی از اساتید خانوم و آقایی که اینجا حضور دارند و من به تازگی افتخار این رو پیدا کردم که با متن ها و تجربیاتشون آشنا بشم.
اما خداروشکر اگر متنی موجب ایجاد حال خوب در کسی میشه. تا باشه از این حال خوب ها در کنار آرامش و احترام به همدیگه.
28 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆 محسن جمالیان
هلوی رسیده، نعناع هندی که یخورده اسپایسیه.
توی فاز نهایی چوبی شد و همینطور شیرین تر و کریمی تر و همچنان میوه ای. یه بویی به خوشمزگی رانی هلو داشت برام.
یاد بچگیم افتادم.
تابستونا می رفتیم شمال
سه شنبه بازار که میشد، یه سی دی فروشی از هفت صبح بلند بلند آهنگ میزاشت. صداش کل ویلای پدربزرگم و بر می داشت.
من و پسر خاله ام همش دنبال اسباب بازی ها و سی دی ها بودیم. من سیندرلا میخریدم، اون زورو
من لیوان و قوری اسباب بازی میخریدم اون تفنگ. آخرش هم من با تفنگ اون بازی میکردم اون هم با بشقاب و لیوان من.
مامانامون دستامونو می گرفتن و تا ته بازارو نشونمون می دادن. آخر بازار همیشه کلی میوه های خوش رنگ و تازه بود. پرتقال تو سرخ، هلو، سیب گلاب، انبه. کلی میوه می خریدیم و برمیگشتیم تو ویلا.
عصر رطوبت هوا بیشتر میشد، با تیشرت و شلوارک گشاد رنگی رنگی و دمپایی های لا انگشتی میرفتیم تو حیاط. تو یکی از باغچه های ویلا کنار درخت های نارنج من و پسرخاله ام با بیل می افتادیم به جون زمین، دنبال گنج:) خیس عرق میشدیم.
بعد یه کاسه ی بزرگ میوه ی خورد شده می آوردن تو حیاط. با لذت میوه میخوردیم و جیگرمون تازه میشد.
این عطر این وایبو داشت برای من
رطوبت و گرمای تابستون، بوی خاک و چوب درخت ها، بوی گل و میوه های تازه، یه ظرف پر از هلو و پرتقال و سیب پوست کنده، لباس های رنگی رنگی.

34 تشکر شده توسط : سولماز سالمی
Lavs
لینک به نظر 9 دی 1401 تشکر پاسخ به Mahyar
سلام
از تعریف شما ممنونم
اما حقیقتا در مقابل اساتید آقا و خانوم عزیز عطرافشان خجالت زده شدم
نوشته های ارزشمندشون کجا و نوشته های من کجا
9 تشکر شده توسط : مهدی Maary

تمامی خدمات این سایت، حسب مورد دارای مجوزهای لازم از مراجع مربوطه می باشند و فعالیت های این سایت تابع قوانین و مقررات جمهوری اسلامی ایران است.

هرگونه استفاده از مطالب این سایت بدون اجازه مدیران آن غیر مجاز بوده و تبعات آن بسته به نوع تخلف، متوجه افراد خاطی خواهد بود.

Iran flag  Copyright © 2007 - 2024 Atrafshan.ir