VERSACE - Versace L'Homme

ورساچه لهوم

مردانه
کد کالا : ATR-32180
نوع عطر : ادو تویلت
check icon ضمانت اصالت کالا
مشخصات رایحه
گروه بویایی : رایحه های چرمی
عطار :
طبع : گرم
مشخصات تولید
نام برند : ورساچه
کشور مبدأ : ایتالیا
سال عرضه : 1986
کد کالا : ATR-32180
check icon ضمانت اصالت کالا
تعداد بن این کالا : 60
بن های فعلی شما : 0
می‌توانید مصرف کنید : 0
قیمت پس از مصرف بن ها
3,030,000 تومان
رای کاربران
  • عاشقشم
    1
  • نمی پسندم
    4
  • - 25 سال
    2
  • + 25 سال
    1
  • + 45 سال
    3
  • روزانه
    1
  • رسمی
    3
تعداد رای های ثبت شده : 29
ترکیبات اعلام شده
توضیحات

این عطر ورساچه کلاسیک در سال 1986 ساخته شد. رایحه آن تیز و گرم با یک نت چوبی است. نت‌های اولیه شامل لیموزرد، برگ درخت نارنج، ریحان، فلفل شیرین است. دارچین، سدر، نعناع هندی، چوب صندل و رز در میانه قرار دارند. خزه، چرم، انگم لادن، تونکا و برگ‌های وانیل، رد بو برجا می‌گذارند. 

نوع عطر ادو تویلت
برند ورساچه
طبع گرم
سال عرضه 1986
گروه بویایی رایحه های چرمی
کشور مبدأ ایتالیا
مناسب برای آقایان
اسانس اولیه ترنج ، لیمو ترش، ترکیبات سبز ، ریحان ، برگ درخت نارنج
اسانس میانی رز ، نعناع هندی ، سدر ، چوب صندل سفید ، میخک صدپر ، یاس، دارچین
اسانس پایه دانه تونکا ، مشک ، کهربا، وانیل ، خزه درخت بلوط ، چرم ، لابدانیوم
نمره کاربران
Versace L'Homme-ورساچه لهوم
رایحه
7.3
7 رای
ماندگاری
7
7 رای
پخش بو
7.1
7 رای
طراحی شیشه
6.6
7 رای
این عطر برای من یاد آور ...
محصولات دیگری از برند ورساچه
اخبار برند ورساچه
نظرات کاربران (6 نظر)
راهنمایی مطالعه نظرات :
* نظرات اصلی که بدون خط آبی هستند نظرات مرتبط با محصول می باشند. نظرات پاسخ که با خط آبی هستند ممکن است از بحث در مورد این ادکلن فراتر رفته باشند.
** برای مطالعه نظراتی که صرفا مرتبط با این محصول هستند نظرات اصلی را مطالعه نمایید.
ورژن قدیمش رو تست نکردید .وگرنه نمیگفتید لبه های تیز صیقل نخورده داره. ورژن قدیمش تست کردم بسیار لطیف .لبه های سمباده خورده و نرم بدون هیچ تیزی از چرم لیمو در ابتداع بعد روی یه خزه ابونی شیک و لطیف میشینه. یکی از بهترین عطرای کلاسیک و فوژه چرمی است..یعنی در چند دسته عطری قرار میگیرد.
08 فروردین 1402 پاسخ تشکر
10 تشکر شده توسط : Mahyar هاشم پور

8
رایحه
6
ماندگاری
7
پخش بو
5
طراحی شیشه
جایت اینجا بسیار خالیست…
یادم می‌آید مادرم هر روز صبح از زیر پله های خانه‌مان برای صبحانه مرا فرا می‌خواند…
پذیرایی مملو بود از عطر تو …
تویی که چایت را قبل از همه‌مان نوشیده بودی و رفته بودی…
تمام روز را پشت پنجره رو به حیاط منتظر می‌ماندم
کی در باز می‌شد…
و تو با الدزموبیل کاتالاس سفید رنگی که آن زمان چشم‌هارا خیره می‌کرد به داخل می‌آمدی…
طبق معمول با همان کت‌شلوار و پرستیژ همیشگی باغچه را آب می‌دادی…
چقدر دلم برایت تنگ است…
و من اینقدر جسور نیستم حال که فاصله‌مان زیاد است حتی عطرت را ببویم …
کاش هنوز بودی و عطرت را می‌پوشیدی…

تقدیم به عزیزانم دوستان فرهیخته و آدم حسابی من …

(پ‌ن: این عطر عطری بود که پدرم استفاده میکرد ، برای ایشان رایحه جدید و بروزی بود و همزمان با زینو تقریبا عرضه شد که هریک در جایگاه خود بسیار عطر های ارزشمند و البته بسیار احساس برانگیز هستند حتما این عطر رو تجربه کنید البته اگر جسارتش رو دارید ! )
21 آبان 1401 پاسخ تشکر
43 تشکر شده توسط : مهریار هاشم پور
یادشان گرامی باد🖤🥀
21 آبان 1401 پاسخ تشکر
14 تشکر شده توسط : هاشم پور کامیار فخر
روحشون شاد محمد عزیز. رفتن مادر وپدر از کنارمون یه ضربه بسیار سنگینی هستش، نوشته های دوستان رو میخونم هر از چند گاهی ،که مثلا فلان عطر رو مادرم میزد فلان ادکلن رو پدرم میزد و در آخر نوشته ها که متوجه میشم اون عزیز مادر یا پدرش رو از دست داده واقعا بغض تو گلوم خنجر میشه ناخودآگاه اشک از چشمام سرازیر میشه. عجب قصه عجیبه زندگی ، از دست دادن هر دو سخته اما غم از دست دادن مادر وحشتناکه واقعا، بعد از رفتن مادر کاملا حس میکنی که دیگه نه نور و نه گرمایی در خونه هست ، میشه یه خونه یخ زده که میشینی یه گوشه ثانیه به ثانیه خاطراتت رو با عزیز از دست رفتت مرور میکنی ، عطرها هم که انگار ساخته شدن یه زمانی آدم نهایت لذت رو ازشون ببره و در دنیای رومانتیک غوطه ور بشه و یه زمانی با بوییدنشون اشکهاش سرازیر بشه چون بوی عزیزی رو یادآوری میکنه
02 بهمن 1401 پاسخ تشکر
20 تشکر شده توسط : مهریار میثم جهانگیری
همچون باران میباری بر من …
بی تو …،
خاطراتم بوی خاک می‌گیرند…


(پ‌ن : برای مهدی عزیزم که با سخاوت تمام احساست رو بیان کردی )

07 بهمن 1401 پاسخ تشکر
16 تشکر شده توسط : هاشم پور مجتبی بهشتی

دوستان عزیزم سلام
چند روز پیش این عطر رو در صفحه ی عطرافشان دیدم و خاطراتش برام زنده شد !
در روزگار خودش بهترین بود و چقدر این عطر برای من پرخیر بود !
شنیدنش برای دوستان خاطره باز خالی از لطف نیست ، چند دقیقه ای سرگرمتان خواهد کرد هرچند خودم این روزها اصلا دل و دماغ ندارم !
دوران دبیرستان کرمانشاه بودم ، اما سال آخر اومدم اصفهلن برای دیپلم و رفتم در بهترین دبیرستان اصفهان که دقیقا روبروی دانشگاه اصفهان بود و بیشترین آمار ورودی ی دانشگاه رو داشت ثبت نام کردم .
منزل مادربزرگ ( مادری ) ام منتهی الیه شمال اصفهان بود و من همراه داییم که دانشجوی همان دانشگاه بود باید روزانه سه اتوبوس سوار و پیاده میشدیم تا برسیم به مقصد و همین کار رو هم در برگشت میکردیم .
دوستی داشتم که در مرداویج ( نزدیک دانشگاه ) سکونت داشت و پدر و مادرش تاجر پوست بودند و همیشه اروپا بودند . اونهم مثل من عطرباز بود . او این عطر را بهم هدیه داد . یک روز دایی ام گفت یکی از دوستان نیامده و یک ژتون اضافه ی غذا داریم ، بیا و ناهار را با ما بخور . یک گروه ده دوازده نفره بودند که با هم دوست بودند . آنروز اتفاقا همین عطر را زده بودم که خیلی مورد توجه اونها واقع شده بود . رفتیم سلف دانشگاه برای صرف نهار . مقسم غذا که خودش رئیس آشپزخانه بود یک هیولایی بود دقیقا مثل باد اسپنسر ( پاگنده ) !
خودش غذا تقسیم میکرد تا کسی نفس نکشه و غذای اضافه نخواد ! قلبی طلایی داشت مثل معاون کلانتر ! دانشجوها هم که همه دزد خیارشور ! ( یاد کارتن معاون کلانتر بخیر )
مرد نازنینی بود اما خیلی جدی ! ترک بود .
من هم قد بلند بودم و ورزشکار . توی راه دوستهای داییم داشتن راجبش حرف میزدن و غیبت تُرش روئی اش رو میکردن . نوبت که به من رسید مکثی کرد لبخندی زد و یک کفگیر بیشتر برای من ریخت !! یادم هست لوبیا پلوی خوشمزه ای بود ، با مخلفات . غذای دانشگاه همیشه خوشمزه بود .
سر میز که نشستیم همه گفتن چطور شد ؟؟ این بی سابقه است !! به احدی یک قاشق اضافه نمیده !
داییم گفت گفته بودم که کامبیز مهره ی مار داره !
نهار خوردیم جای شما سبز و اونها رفتن سر کلاس ، من هم سرم رو گذاشتم روی میز و خوابیدم .
هیچکس توی سلف نبود ، صدای نشستن کسی رو شنیدم ، بیدار شدم دیدم نشسته روبروم !
پرسید دانشجوی جدیدی ؟ گفتم نه دبیرستان روبروئم .
خونتون کجاست ، اهل کجایی ، اینجا چکار داری ؟ چه راه دوری میای هر روز !
گفت بوی عطرت دیوونم کرد ! ترو تمیز و شیک پوشی !
گفتم خیلی ممنون ، شما عطر دوست داری ؟
گفت خییییلی ! چند تایی دارم ولی عطر تو چیز دیگه اس .
دست کردم توی کیفم و گفتم تقدیم به شما .
گفت نه ! اصلا !
و کلی راجع به عطر صحبت کردیم . زیاد !
فردا صبح اش یه شیشه دستریز براش بردم سر راه رفتم و دادم بهش . گفت ظهر حتما بیا هم کارت دارم .
و داستان شروع شد :)
کار به جایی رسید که من میرفتم در قسمت لژ که اساتید و کله گنده ها نهار میخوردن ( البته اونها بعد از رفتن دانشجوها میومدن ) ، اونطرف سلف که البته داییم و دوستاش میدیدن ! نهار ؟؟ نه هر نهاری !
فقط کباب و مرغ ! غذای من فرق داشت :)
داییم به دوستاش میگفت : بفرما ! من که گفتم !
همیشه ده بیست تا ژتون توی جیبم بود که هم به داییم و دوستاش میدادم هم به دوستان خودم !
میومدن میگفتن امروز خیلی گرسنه ایم یا غذای خوبیه امروز یا مهمان داریم !
توی آشپزخونه هم یک تخت بود که بعد از نهار چرتی میزدم .
میگفت من بلد نیستم مثل تو ، پول میدم تو برام بخر .
نوار کاست هم براش میاوردم که ممنوع بود اونموقع و اون خیلی دوست داشت .
روزگار جالبی بود اون موقع ها !
از یک طرف انگار که همین دیروز بود و از یک طرف انگار یک قرن ازش گذشته !
نمیدونم سرنوشت اون شیشه ام چه شد ! عطر زیاد گم کرده ام اما دستریز اش رو دارم . حیف که اوضاعم خوب نیست ورنه یه شیشه میخریدم به یاد خاطرات گذشته !

عطری ست از عطرهای قدرتمند کلاسیک .
عطری پر نت و شلوغ اما رایحه ی چرم در آن بخوبی و قدرتمند و جذاب مشخص است .
عطر خشنی نیست و اتفاقا نت های لطیفی در خود نهفته دارد . یعنی لطافت در خشونت ادغام شده و از طرفی خشن بودن آن تلطیف شده و از طرفی لطافت عطر با خشونت جلوه میکند !
برخی عطرها اینگونه اند و این نهایت توانایی ی عطار را میرساند ، به این صورت که در تعریف برخی عطرها میگویند :
هم خشن است هم لطیف !
هم گرم است هم سرد !
هم شیرین است هم تلخ !
جمع اضداد اند و هیچ کدام جای دیگری را تنگ نکرده اند و خیلی واضح و زیبا و قابل درک در سر جای خود نشسته اند ! هیچکدام جلوی دیگری را در دیده شدن نگرفته اند !
و این یک هنر بزرگ است در عطاری ، توازن و بالانس .
درست مثل لاستیک ماشین که اگر در جای خودش فیکس نشود می لنگد !
عطر کاملیست ، هر چه که از نت بخواهی درون اش هست چیزی کم ندارد که مخاطب اش بگوید اگر فلان نت را میداشت زیباتر میشد .
بقول مظفرالدین شاه همه چیزش به همه چیزش می آید !
سبز ، ترش ، تلخ ، شیرین و ناز تعریف روایح این عطر قدیمی اند و از طرفی گرم ، خنک ( نه سرد ) و معتدل !
کاش نسخ جدید اش تغییر زیادی نکرده باشد .

دوستان عزیزم
امید که مقبول افتد و لحظاتی از اینهمه خوشی های شب عید فارق و متعادل شده باشید :)
با ارادت
18 اسفند 1400 پاسخ تشکر
50 تشکر شده توسط : مهریار عباس بهرامی
واقا خوشحالم که همیشه نقدهای شما رو می خونم ولی به عنوان یه نقد کننده از علایق خود در پروفایل شما هیچ عطری ثبت نشده به چه علت میباشد...
19 اسفند 1400 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : هاشم پور صادق اف
سلام دوست عزیزم و متشکرم
عرض میشه من همه ی عطرها رو دوست دارم
معتقد ام هر عطری در جای خودش زیباست .
موفق باشید انشاله و سپاس مجدد
19 اسفند 1400 پاسخ تشکر
15 تشکر شده توسط : عباس بهرامی هاشم پور
سلام و عرض ادب و احترام خدمت جناب آقای سخی دوست عزیز و گرامی من نظرات مختلف در مورد رایحه ورساچه لهوم خوندم. وهریک از دوستان یه نظری داده بودن از حضرت عالی تقاضا دارم بفرمایید که ورساچه لهوم خیلی شبیه پولو سبز تو عطرای کلاسیک معمولا بعضی برندها خیلی شبیه هستن مخصوصا برای افراد مبتدی چون من جناب استاد عزیز به نظرتون ارزش بلاند بای داره چون من یه حسی دارم بعضی عطور بدون تست خرید کردم وخیلی راضی بودم یعنی نظرات خوندم طی این سالها و خود شیشه عطرنگاه کردم حسم گفته مثلا بلاندبای کن بدون تست اگه عطرای که تست کردم که هیچی خرید داشتم ولی بعضی مواقع خود برند ومدل ونظرات اون عطربخصوص باهام بقول معروف تله پاتی داشته و اگه نشده که تست کنم بدون تست خرید کردم الآنم نظر شمارو درموردش ورساچه لهوم می‌خوام کامل توضیح بدین بزرگوار چون شیشه عطر خیلی به دلم نشسته ولی خود عطرنمیدونم
13 اسفند 1402 پاسخ تشکر
5 تشکر شده توسط : سالمی بابک
دوست عزیز و ارجمندم جناب سام ایرانی زیبانام
سلام
امشب اگر خدا یاری کند قصد دارم دو عطر از سمپل های دوستان عزیزم مهربد و امیرعلوانی ریویو کنم ، توضیح و تفسیر مفصل این عطر بماند انشاله برای بعد اگر زنده بودم که با کمال میل تقدیم ات کنم .
لیک اکنون اجالتا همین مقدار عرض کنم که این عطر کلاسیک خاص با توجه به شناختی که از سلیقه ی خاص پسند شما دارم مناسب است بر تهیه .
لیک متاسفانه خبری از نسخ جدید ندارم ، مطلع ام که چند باری ریفورموله شده اما دوستان میگفتند رایحه تغییر بزرگ و مهمی نکرده و تنها از قدرت عطر در پرفومنس کاسته شده اما یادت باشد تغییر قدرت و غلظت " برخی " نت ها میتواند در خروجی ی رایحه پرتاثیر باشد .
ورساچه لهوم قدیمی یک عطر چرمی اوکموسی محور ( همسر نخست چرم اوکموس بود ! ) ، خشن ، تیز و تند ، متفاوت از دیگر عطور همدوره ، برون گرا و تاثیرگذار بود !
نت های سبز تیره قدرت اوکموس را مضاعف و رایحه ی چرم را متفاوت میکردند . مثل :
ترکیبات سبز ، ریحان ، برگ درخت نارنج ، پچولی ، سدر ، چوب صندل و خود اوکموس بر سبزی ای تیره و عمیق اشاره داشتند .
بهترین پوشش برای آن کفش ، شلوار و پیراهن قهوه ای شکلاتی همراه با کت چرم سبز تیره مثل زیتونی بود .
اگر رایحه همان باشد در نسخ جدید ، عطری بسیار ارزشمند است با این قیمت !
یادت باشد این رایحه در سالهایی خلق شد در این برند که ورساچه در حال رقابت شدید با برندهای صاحب نام قدیمی تر بود برای اخذ درصدی بزرگتر از تقاضای بازار ایضا تثبیت نام برند در اذهان رایحه بازان وقت !
ضمنا آفرین به شما که بر زبان دل خویش توجه کنی به گوش جان ، که قلب هرگز بر صاحبش کذب نگوید که خانه ی خداست !
از سویی عطر نیز غذای جان است و روح از آن تغذیه کند یعنی درست است که جسم است و شیء لیک بر جان و روح مقصد گزیند و مقصود گیرد به خوشی ی جان و شادی روح !
پس مراجعه و پرسش از دل به جهت انتخاب و خرید عطر کاری بس شایسته است !
زنده باد و موفق در انتخاب بلطف خدای رایحه آفرین ما
بر رایحه آفرین ، آفرین !
:)

[EDITED] 1402/12/14 10:40
13 اسفند 1402 پاسخ تشکر
19 تشکر شده توسط : علی ح محسن

عطر Versace L'Homme از برند VERSACE عطریست معتدل ، گیاهی ،تلخ ، گلدار ، پودری ، چرمی ، زمان استفاده از عطر بعد از بیست دقیقه به شدت بوی چرمش زیاد میشه مخلوطی از چرم و وانیل که اصلا بوی خوبی نداره بوی خسته کننده ای داره شاید بعد از یک مدت اصلا دوست نداشته باشی که ازش استفاده کنی پخش بو و موندگاری عطر معمولی هستش
10 آذر 1397 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : هاشم پور نازی جاوید

موسیقی پاپ اختراع شد تا مردم انقلاب نکنند. موسیقی پاپ از هر اعتراضی خالی است؛ سراسر همه چی آرومه من چقدر خوشبختم. موسیقی پاپ؛ سینمای عامه پسند؛ تاتو؛ قلیان؛ کافی شاپ؛ مواد مخدر؛ شوهای لودگی همه در راستای پا نگرفتن آنومی در میان جوانان است. این روزها ممکن خیلی از برندهای نیش! عطر بسازند با بوی چرم؛ بوهایی که خیلی ملو هستند و هر کسی که آنها را بو می‌کشد می‌گوید واو! ولی نه رایحه چرم واقعی رایحه‌ای نیست که هر کسی آن را استشمام کند لبخند بزند. رایحه چرم واقعی رایحه‌ای است که هر کسی آن را بشنود فرار کند.

ورساچه لهوم عطری است برای دورانی که مردان برزخی بودند و به جهان باربی‌ها تعلق نداشتند. روزگار گذشته؛ ماشين ِ حمل زباله ايستاده است و جنازه رضا را در خيابانی که شبيه هيچ‏‌کجا نيست درون ِ آن می‏گذارند. تمام ِ اين‏ نما به سرعت و در کمال خونسردی برگزار می‏‌شود. آن‌قدر ساده و پيش‏‌پاافتاده که انگار اين عابران و ماشين‏های سواری در طول روز بارها جنازهء سرخوردگان را در ماشين حمل زباله و در ميان ِ پس‏ماندها می‏اندازند.

بعد کيميايی به اين قساوت هم اکتفا نمی‌‏کند و پس از اين‌که جسد رضا را هم‌راه با زباله‏‌ها می‌برند، يک ماشين آب‏پاش از راه می‏رسد و سطح خيابان را از هرگونه خون و اثری که از او برجای مانده می‌شويد و پاک می‌کند. طوری وجودش را محو می‌کنند که گويی هرگز اين مرد وجود نه‌داشته. همه اين ماجرا و کل ِ اين سکانس، با صدای ضجه ء فرهاد همراهی می‌شود. حالا کات. تلخ‏ترين و تکان‏دهنده‌‏ترين سکانس تاريخ سينمای ايران اما اين نيست...

يکی از تلخ‏ترين سکانس‏های تاريخ سينمای ايران، سکانس درگيری بهروز وثوقی در کاباره، در فيلمِ «رضا موتوری» است. سکانسی که مشابه آن بعدها در فيلم‏های زيادی تکرار شد(سعی شد که مشابه‏اش تکرار شود) اما هرگز به جاودانگی ِِ ورسيون رضاموتوری نرسيد. روايت تکان‏‌دهندهء شاعر رفاقت مسعود کيميايی از طبقات فرودست اجتماعی و مردانی که در آن‌جا به‌دنيا می‌آيند، همان‏جا سرگردان می‌مانند، و درنهايت در همان طبقهء مصبيت‌‏زده جان می‏دهند، برای هميشه در حافظه ء تاريخی سينمای ايران ثبت شد.

«رضا موتوری» داستان ِ شورانگيز مردانی بود، که از چنين بودنی به تنگ آمده بودند. با اجتماع‏شان درافتادند براي رسيدن به يکی از اين دو هدف:
يا تغيری در آرايش دردهای‏شان به‌وجود بياورند و در نهايت راهی به طبقه‏ای ديگر بيابند، يا اين‌که بميرند! شخصيت «رضا» از بودن‏‌اش راضی نبود. به شکل تقديری با دختری از طبقهء بورژوازی پيوند می‌خورد و برای نخستین‏‌بار هم‌خوابگی می‌کند.

رضا مانند روحی از دنيای مردگان به اين شهر بازگشته است. کيميايی اما واقع‏‌بين‏‌تر و بی‌رحم‌‏تر از آن است که روايت را در اين مسيرهای کذب ادامه دهد. آيا خوش‌بخت ماندن ِ رضا موتوری خيانت به مردان ِ رانده شده از شهرها نبود؟! پس سکانس رويايی تمام مردان ِ ازنفس‏افتادهء اين سال‌ها، اين‌جا مجال ِ بروز یافت.

پيش از اين سکانس، همه‌چيز انگار عاشقانه است. رضا در خيابان‏هايی که کمی خاکستری و کمی بی‏رنگ‌‏ا‌ند، با موتور می‌‏راند و دخترک هم از پشت به او چسبيده است. از در کاباره که وارد می‌شوند رضا هنوز ناباورانه به در و ديوار خيره مانده است. خودش خوب می‌داند و به تماشاچی هم القا می‌شود که تمامن با اين مدرنيسم متعفن بيگانه است. با اين‏حال همه‌چيز را کم‌‏اهميت جلوه می‌دهد.

اين‌جا کيميايی و وثوقی به شکلی حيرت‏‌آور رفتار رضا را به تصوير کشيده‌‏اند. اين صحنه‏‌ها از تلاش رضا برای سرگرم‌‏شدن با کبريت‏ها و بی‌تفاوت نشان‏دادن ِ خود شروع می‌شود و در طول ِ سکانس تا لحظهء درگيری ادامه می‏‌يابد. اين خصلت مردان ِ اثيری ِ گذشته بود که هرگز تحت ِ تاثير قرار نمی‌‏گرفتند و اگر قرار می‌گرفتند، آن را غيرواقعی يا کم‏‌اهميت نشان می‌دادند.

رضا حتا در سالن دنسينگ و در حالی‌که چشمان دخترک يک لحظه از تماشای‌اش غافل نبود برای يک‏بار هم به دخترک نگاه نکرد و به بازی قمارگونه‌‏اش با کبريت‏ها ادامه داد. (چه کسی از درون ِ مردي از جنس ِ رضا خبر دارد؟! چه بود آن قمار ِ نفس‌گير برای راست ماندن ِ کبريت؟!)

تلخی ِ اين سکانس به‌خاطر نشان دادن ماهيت حقيقی شهرها بود؛ برای مردان ِ تنها و سرخورده راهی نيست تا عشقی را برای خود نگه دارند. سطح شهرها پر است از رجاله‌‏هايی که عشق ِ نابخشودگان را می‏‌دزدند. اين‌را وقتی می‌بينيم که رجاله‌‏ها به دخترک و درست در برابر چشمان ِ رضا پيش‌نهاد رقص می‌دهند.

در واقع آنها پربی‌راه هم آدرس را اشتباه نه‌آمده‏‌اند و در "کاباره" که يکی از مظاهر ِ تمدن شهری‌ست، دختران دقيقن برای همين کار آمده‌‏اند و مردهای همراه‏شان هم دست‌آموز اند. رضا موتوری در اين لحظه به‌خوبی تعريف می‌شود؛ مردی در زمانی اشتباهی، در مکانی که نبايد باشد، و تعلقی به آن ندارد! بنابراين نقطهء پايان ِ سکانس، درگيری خونين و نابرابر رضا موتوری ِ تنها و بی‏کس با جماعت رقاصان ِ کاباره است. کات.

اين نما صراحتن محکوميت و محتوميت سرنوشت ِ رضا را نشان می‏‌دهد. آمال و آرزوهای رضا چندان دوامی ندارد و حقيقت خيلی زود هم‌چون پتکی بر سرش کوبيده می‌شود. بعد از اين‏‌نما و در سکانس ِ پارک، ديگر همه‌چيز تمام شده است. رضاموتوری خونين و مالين افتاده است و به سرکوفت‏های دخترک گوش می‏‌کند. دارد کار ِ رضا را احمقانه و اُمل‏مآبانه توصيف می‌کند.

رويای آسودگی رضا به روشنی رنگ باخته است و خودش هم تلاشی برای فرار از اين سرنوشت محتوم ندارد. يکی از مونولوگ‏های دردبار تاریخ سينما از زبان رضا گفته می‏‌شود. مونولوگی سراسر ياس و دردمندی که به‌طور کامل در تمسخر اين عشق ناجور به زبان می‌آيد و به شاه‏‌بيت‏‌اش ختم می‌شود؛
- ... من اگه امروز دعوا نمی‏کردم، روزم شب نمي‏شد.

نماهای بعدی، مرگ و فروپاشی رضا را نشان می‏‌دهد. مردی که برای گريز از دردهای طبقه‌‏اش خود را به سد عظيم طبقهء بالاتر کوبيد و به‌راحتی پس زده شد. مردی که با همه تقلايی که کرد تا در پايان از شهر خارج شود، آخرش در يکی از خيابان‏های هم‌آن شهر از پای درآمد و جنازه‏اش را با ماشين ِ حمل ِ زباله بردند...

اما بدون ِ شک و با هيچ ترديدی سرخوردگی رضا بابت ِ روبه‌رو شدن با واقعيت بی‌رحم شهرها، از هم‌آن دعوای کاباره آغاز شد. در هم‌آن سالن دنس که تجدد و مدرنيسم از سر و روی‌اش بالا می‌رفت. ورساچه لهوم عطری است مردافکن متعلق به دوران گذشته؛ روزگار رفته؛ زمان‌هایی که زندگی مردان پسامدرن را مختل کرده است. بوی چرم خشن بدون لبه‌ای ملایم و قوس‌دار؛ تند و تیز؛ برنده. فراموش نکن یک روز در خیابانی خاکی و لخت تنها خواهی مرد.
15 آذر 1396 پاسخ تشکر
40 تشکر شده توسط : هاشم پور nazanin
سلطان عطربازان ایران و توران
این عطر رو تست نکردم ولی لذت بردم که تونستم حس ش کردم..
15 آذر 1396 پاسخ تشکر
4 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆 صادق اف
ممنون از توصیف منحصر به فردت سلطان جان
15 آذر 1396 پاسخ تشکر
3 تشکر شده توسط : رابین هود صادق اف
در تکمیل توضیحات سلطان عطربازها و برای کسانی که بعنوان گزینه ای برای خرید توجهشون به این کار جلب شده بگم که این عطر یه کار فوژه دهه هشتادیه، زمانی که نوت چرم عموما بهمراه اوکموس استفاده میشد و این دو نوت در طول حیات عطر باهم تعامل داشتن. دوره ای که عطرها پخش بو و ماندگاری بالا داشتن و عطرهای مردانه از ظرافت عطرهای امروزی بی بهره بودن. بعد از ریفرموله های مکرر این عطر پرفورمنس بالاش رو از دست داده و فقط رایحه ای ازش باقی مونده که به جهت قدیمی بودن بازخورد چندان خوبی از عموم نمیگیره.
اگه از سبک کارهای اون دوران خوشتون میاد (پولو سبز، آنتایوس و ون کلیف اند آرپلز پور هوم نمونه هایی از اون کارها هستن) و برای دل خودتون عطر میزنین بلایند بای هم میتونید بکنید این کارو، وگرنه این عطر احتمالا بدردتون نمیخوره.
16 آذر 1396 پاسخ تشکر
9 تشکر شده توسط : Hani رابین هود
جای نگاهت بر تن این خیابان خالیست

[EDITED] 1401/08/18 11:36
18 آبان 1401 پاسخ تشکر
8 تشکر شده توسط : محمدامین صفری سلطان عطربازهای ایران و توران

سلام بر دوستان عطر افشانی
لطفا اگه کسی راجع به این عطر تجربه ای داره شرح بده
22 مرداد 1396 پاسخ تشکر
من اينو بو نكردم ولي شنيدم يكي از بهترين چرمي هاي دنياس
14 آذر 1396 پاسخ تشکر
2 تشکر شده توسط : 𝐴𝑟𝑑𝑒𝑠𝒉𝑖𝑟.𝑆 صادق اف
منم تعریفش زیاد شنیدم حتی بعضیا میگفتن جزء ۱۰ عطر برتر چرمی هست متاسفانه سمپلی ازش گیر نیاوردم
15 آذر 1396 پاسخ تشکر
سلام آقای سخی من از خاطرات شما خیلی لذت میبرم ممنونم
15 آبان 1401 پاسخ تشکر
6 تشکر شده توسط : فاطمه فیضی Mehran

Atrafshan logo
عطرافشان
پشتیبانی سایت
عطرافشان
سلام کاربر گرامی
چطور می توانیم به شما کمک کنیم؟